هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت؟ چند روزیست حالم دیدنیست،، حال من از این و آن پرسیدنیست گاه بر روی زمین زل می زنم گاه بر حافظ تفال می زنم،،حافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت،،ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم!!.
چقدر خوبه بعضی از آدما بدونن که اگر چیزی رو به روشون نمیاری
“از سادگی نیست”
شاید اینقدر ارزش ندارن که روی افکار وگفته هاشون حساس باشی !!!
کسی به خدا گفت اگر سرنوشتم رانوشتی چراآرزوکنم؟؟؟؟؟؟؟خدا گفت شاید نوشته باشم هر چه آرزو کند…!!!!!!!!!!!!!
چه رسم جالبی است !!!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت …
صداقتت را میگذارند پای سادگیت …
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …
و وفاداریت را پای بی کسیت …
و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!
چای مینوشیدم….
یکباره دلتنگش شدم
بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد….
همه با تعجب نگاهم کردند!!!
لبخند تلخی زدم و گفتم:چقدر داغ بود!….
متن آهنگ و دانلود در ادامه مطلب
نام رمان :ازدحام
نویسنده:سارا بحرینی
صفحات:100
خلاصه رمان : همیشه توی خیابون های شلوغ یکی هست که غمگینه یکی هم هست که دستش رو بگیره یکی هست که دل بشکنه یکی هست که بسازه یکی هست که نابود کنه که بکشه و یه پلیس خوبم هست که مهربون باشه
قسمتی از متن رمان : "دایان" با صدای جیلیز ویزلیز از جا پریدم و دویدم سمت آشپز خونه..اوه اوه چه دودی گرفته..رفتم سمت ماهیابه ..خواستم برش دارم که روغنش پرید به دستم -اوففف. سورن هراسون اومد داخل آشپزخونه سورن:چیشده؟ -هیچی بابا .خواستم تخم مرغ درست کنم یادم رفت بریزم توش روغنش داغ شده دود کرده سورن:خب زود بندازش تو سینک -باشه باشه دستم رو گذاشتم روی ماهیتابه..که یهو انداختمش پایین -اووف لامصب سورن:دوباره چیشد؟ -داغ بود بدون دستگیره گرفتم سوختم سورن:برو کنار من برش دارم
لینک های دانلود :
نسخه PDF به صورت کامل [ دانلود ]
نسخه اندروید با فرمت akp [ دانلود ]
نسخه ePub برای آیفون و آندروید و ... [ دانلود ]
سازمان هواشناسی طی بیانیه ای اعلام کرد:
یکم هوای همدیگه رو داشته باشین!!!
حســــاب و کتاب دنیارو ک ورق میزدم از فرمـــــول عدالــــــتش خوشم اومـــــــــد
هرچیــــــزی رو بگیری که پشتش آه و التماســــــــــه؛ یه چیزی رو بایــــــد پس بدی که اسمش تقاصــــــه!
ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻞ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﻭ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻓﺎﺗﺤﻪ …
ﻭﻟﯽ ﻣﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ ﻋﻤﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺳﺮ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ ﻭﮔﻞ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﻢ
ﻭﻟﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻓﺎﺗﺤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯿﻢ!
آدم های خوب نـه خاطره انـد نـه تاریـخ
بلکه حقیقت روزگارنـد…
تعداد صفحات : 3
می خندمـــ !
تظاهـــــر به شــ✘ـادی میـ ـ ـکنم !
حرفـــ میزنمـــــ مثلـــ همه ...
اما ... خیلیـ وقت استـــ مرده امـــ !
خیلیـ وقت استـ دلم می خواهد ...
روزه ی سکوتـــ بگیـرم !
دلم می خواهد ببـــــــارم ...
و کسیـــ نپرسد چرا ... !
تو چه می فهمی ....
این روزها
ادایـــــ زنده ها را در میـــــــآورم ...